vasael.ir

کد خبر: ۱۲۶۱۰
تاریخ انتشار: ۰۱ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۸:۰۹ - 21 January 2019
آیت الله کعبی / ۱۰۹

فقه جهاد | نقد و بررسی آیات مورد استناد جهاد ابتدائی

وسائل ـ آیت الله کعبی گفت: استناد به آیه چهار سوره محمد برای جهاد ابتدائی درست نیست، به دلیل اینکه این آیه در مورد میدان جنگ بوده و درباره کیفیت قتال بحث کرده و حکم قتال را بیان نمی‌کند.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله عباس کعبی استاد درس خارجفقه جهاد | نقد و بررسی آیات مورد استناد جهاد ابتدائی حوزه علمیه قم 17 مهر ماه سال 1397 در صد و نهمین جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد، در مورد استدلال به آیه چهار سوره محمد برای جنگ ابتدائی گفت: این آیه در مورد میدان جنگ است؛ نه حکم مشروعیت قتال.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم افزود: این آیه می فرماید این کفار واجب القتل هستند؛ اگر در میدان جنگ با آنها رو به رو شدید، مردانه بجنگید و گردن شان را بزنید. اما بحث در مورد کفاری است که مشمول حکم قتل شده اند، نه هر کافری؛ ولو در میدان جنگ نباشد.

عضو مجلس خبرگان رهبری بیان داشت: حالا این کفاری که باید گردن شان را بزنیم باید چه ویژگی هایی داشته باشند، آیه در مقام آن نیست. آیه در مقام کیفیت قتال است، نه حکم قتال. و میان این دو تفاوت است. به این دلیل که در همین آیه قرائنی وجود دارد.

آیت الله کعبی عبارت «حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها»  را یکی از قرائن موجود در آیه دانست و گفت: بنابراین بحث در کیفیت قتال است. چگونه بکشید، گردنشان را بزنید. چگونه اسیر بگیرید، بعد از اینکه زیاد کشته گرفتید.

 

خلاصه درس جلسه گذشته

آیت الله کعبی در جلسه گذشته درس خارج فقه جهاد گفت: آیا علت قتال کفر محض است ؟ یا رفع موانع دعوت است؟ آنچه در قتال و جهاد اصل است، دعوت به خداوند متعال از راه های مسالمت آمیز است.

عضو مجلس خبرگان رهبری افزود: دولت های کافر و طاغوتی، محارب، فاسد، جنایتکار و ظالم در مقابل دعوت اسلامی می ایستند. مقابله با اینان، به دلیل انتشار دعوت واجب است. در جهاد ابتدایی، امر بالاتر از مانع شدن وجود دارد.

آیت الله کعبی بیان داشت: ممکن است جهاد ابتدایی، اقدام پیش‌دستانه محسوب شود. یعنی در واقع نبرد با دولت های طاغوت و فاسد و مفسدی که در عمل مانع توحیدند، اما آنچه حائر اهمیت است، شمشیر جهاد ابتدایی یا جهاد در اسلام، بر علیه کفارِ مستضعف نیست، بلکه برای نجات توده های کافر مستضعف است.

وی تصریح کرد: نجات این عده از حاکمیت کفر، طاغوت، مفسدان و ظالمان واجب است. البته ایمان نیز از مقوله اجبار نیست و جهاد برای مسلمان کردن اجباری کفار نیست. بنابراین علت قتال نمی تواند کفر محض باشد بر خلاف آنچه که از شافعی و برخی فقهای شیعه و سنی نقل شده است.

 

مشروح مطالب مطرح شده در این جلسه را می‌توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید:

 

چهارم

بحث همچنان درباره علت قتال بود. به دلیل چهارم رسیدیم که می گویند علت قتال، کفر محض است. خداوند متعال در سوره محمد(ص) می فرماید: «فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ»[1] هرگاه که کفار را یافتید، پس گردن آنها را بزنید.

بعد از اینکه حسابی از اینها کشته گرفتید، آنگاه دستهایشان را ببندید و اسیر کنید. بعد از آن یا با عفو آزاد کنید، یا فدیه بگیرید تا اینکه جنگ فروکش کند. اگر خدا می خواست، بر آنها پیروز می شد ولی برخی شما را با عده ای دیگر آزمایش می کند. مانند آیه ای که می فرماید: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْض‏».[2]

در این جنگ کسانی که در راه خدا کشته شدند، کارهایشان تباه نمی کند و نتیجه اعمالشان را نگه می دارد. در ادامه می فرماید: «سَيَهْديهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ»[3] مانند آیه ای که می فرماید: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[4] خداوند جهاد مومنین را بی نتیجه نمی گذارد. و سپس می فرماید: «وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ»[5] آنان را وارد بهشت می کند و بهشت را با آنان آشنا می کند.

شاهد اینکه این آیات می گوید: کفار را یافتید، گردنشان را بزنید. پس علت قتال، کفر است نه قید دیگر. پاسخ چیست؟ چند پاسخ دارد که به نظرمان علت قتال، مطلق کفر نیست.

 

پاسخ به دلیل سوم

اولا این آیه در مورد میدان جنگ است؛ نه حکم مشروعیت قتال. می فرماید این کفاری که واجب القتلند و در میدان جنگ با آنها رو به رو شدید، با آنها مردانه بجنگید و گردنشان را بزنید.

البته در مورد «ضرب الرقاب » نیز توضیح خواهیم. اما بحث در مورد کفاری است که مشمول حکم قتل شده اند، نه هر کافری؛ ولو در میدان جنگ نباشد. حالا این کفاری که باید گردنشان را بزنیم باید چه ویژگی هایی داشته باشند، آیه در مقام آن نیست. آیه در مقام کیفیت قتال است، نه حکم قتال. و میان این دو تفاوت است. به این دلیل که در همین آیه قرائنی وجود دارد.

از جمله که می فرماید: «حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها»[6] بنابراین در کیفیت قتال است. چگونه بکشید، گردنشان را بزنید. چگونه اسیر بگیرید، بعد از اینکه زیاد کشته گرفتید. نباید وسط میدان جنگ اسیر بگیرید چون ممکن است آزاد شوند و علیه شما اقدام کنند.

بنابراین در مقام بیان احکام قتال است، نه حکم قتال. به قرینه «حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ» به قرینه «فَشُدُّوا الْوَثاقَ»، به قرینه «حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها» و به قرینه «فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا» و مراد از لقیتم، میدان جنگ است نه هر جایی.

ثانیا حتی اگر کسی ادعا کنید این آیه در مقام بیان حکم قتال است، نه کیفیت آن، باید گفت: کیفیت قتال متضمن حکم قتال نیز هست. همچنانکه حکم قتال متضمن کیفیت قتال نیز هست. شما چرا میان حکم و کیفیت قتال تفکیک می کنید؟

همین که در میدان می جنگیم، معلوم می شود علت قتال کفر محض است و آیه معلل است. نفرموده است «اذا لقیتم البغات» بلکه فرموده ««فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ». نفرموده «اذا لقیتم المفسدین» یا «المحاربین» بلکه فرموده «کَفَروا» و عنوان کفر را آورده است.

پاسخ این است که در این جا عنوان کفر محض صدق نمی کند. بلکه عنوان کفاری است که صدّ عن سبیل الله می کنند. یعنی این کفر مقید است نه مطلق. به چه دلیل؟ به دلیل آیات قبل و بعد از این آیه شریفه که می فرماید: «الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ»[7] کسانی که مانع گسترش دعوت الی الله را می گیرند و البته نتیجه ای نمی گیرند و خداوند اعمالشان را تباه و گمراه کرده است.

مقابل آن چیزی است که در مقابل شهداء می فرماید: «وَ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ»[8] یعنی خداوند نتیجه عمل شهیدان را حفظ می کند و آن را به پیروزی تبدیل می کند. یعنی مزد کار خود را می گیرند.

بنابراین آیه اول می گوید کسانی که صد سبیل الله می کنند و جلوی رشد اسلام را می گیرند، نتیجه نمی گیرند « أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» اعمالشان گمراه می شود و بی جهت خود را خسته می کنند. سپس می فرماید: « وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ».[9]

اما در مقابل جریان مومن و اهل عمل صالح و جریان همراه پیامبر(ص)، خداوند سئات و گناهان کوچکشان را می بخشد و خاطرشان را جمع می کند. « أَصْلَحَ بالَهُمْ»، «بال» یعنی خاطر. یعنی خاطر جمع و راحت باش. به چه دلیل؟ این هم دلیل دیگری است: « ذلِكَ بِأَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ»[10] یعنی کفار پیرو باطل هستند و مسلمانان پیرو حق هستند.

بنابراین چند قید بر اساس این آیات اضافه شد: کافری که صد عن سبیل الله می کند و کافری که پیرو باطل است. بنابراین کافر در آیه به طور مطلق نیست و کافر با این قیود مد نظر است. و تفاوتی ندارد این کافر حکومتی باشد یا سرباز حکومت باشد. دسته سومی از کفار هستند که نه سربازان حکومت کافر و طاغوت هستند، و نه خود طاغوت اند. به اصطلاح کافر مستضعف هستند. بدنه کفار منظور است.

آیه نمی گوید اینها را بگیرید که یا مسلامان شوید یا جزیه بدهید یا گردنتان را می زنیم. آیه در مورد حکومت های کافر طاغوتی که مانع رشد اسلام هستند و کفار سرباز و پیرو آنها که در مقابل جریان حجق می ایستند، صحبت می کند. پس مراد از «فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا» همین کفار هستند. بنابراین علت قتال، صد عن سبیل الله و اتباع باطل است، نه کفر محض.

 

ملحقات بحث

اما ملحقات مباحث مربوط به این آیه شریفه را توجه کنید. داعشی ها از این آیه استفاده می کنند که گردن زدن، و سر از بدن جدا کردن، در قرآن آمده است: ««فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ»[11] شما چرا منع می کنید؟

اگر بحث ما درباره قطع رئوس بود، بحث مفصل می کردیم که کجا جایز است و کجا جایز نیست. اما در اینجا متناسب با آیه شریفه توضیحی عرض می کنیم. همانطور که گفتیم، آیه قطع سر و سر بریدن را در میدان قتال جایز می داند، نه خارج از میدان جنگ.

داعشی ها کجا سر می برند؟ بعد از میدان قتال؛ و حالی که آیه درباره بعد از میدان قتال می فرماید «حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»[12] بعد از اینکه اسیر گرفتید، دستهای شان را ببندید، یا بگذرید و آزادشان کنید، یا فدیه بگیرید و رهایش کنید. آیه نمی فرماید اسیر را بکشید.

داعشی ها مقابل دوربین به شکل بسیار وحشتناک و برای ایجاد رعب و وحشت دیگران، سر آن اسیر را می برند و بدنش را قطعه قطعه می کنند. در حالی که پیامبر از تمثیل نهی فرموده است: «لَا تُمَثِّلُوا»[13] این کارها وحشی گری است و چه ارتباطی به قرآن و اسلام دارد؟

بحث دوم اینکه، گردن زدن کنایه است از کشتن. نه اینکه او صبر کند شما او را بگیرد و دست هایش را ببندید و گردنش را بزنید. چون آن زمان سلاح مبارزه شمشیر بود، گردن زدن کنایه از قتلوا اشد الوجه  است که آن زمان رایج بود. نه اینکه در شکمش نزنید. بالاخره جنگ است. نه اینکه در این زمان که موشک و آرپی جی و قناسه هست، با شمشیر و چاقو، فقط گردن بزنیم. بنابراین از این آیه جواز تقطیع رئوس استفاده نمی شود.

 

اقسام کفار

ممکن است گفته شود: دسته بندی به پیرو باطل و غیر آن تمام نیست. بلکه کل کافر یتبع الباطل و کل مومن یتبع الحق. در خود کفر به هو کفر، پیروی و اتباع باطل وجود دارد. بنابراین این اتبع باطل نمی تواند قیدی مانند صد عن سبیل الله باشد.

جواب این است که تمرکز ما در آیه شریفه، به روی دو واژه است: اتباع و باطل. در اتباع، قصد و اراده و رضایت و عزم و اصرار وجود دارد. یعنی عده ای تابع اند و عده ای متبوع. و این اراده، صرفا اراده کفر نیست که منجر به کفر این شخص شده و ممکن است کفرش اباء و اجدادی باشد و بدون تحقیق حاصل شده باشد که می گفتند: «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ»[14] استدلالی ندارند. بنابراین در اتباع، قصد و اراده و عزمی دارد.

دوم اینکه، قرآن کریم در این آیه کفر را به معنای پیروی باطل تعریف کرده است. همین واژه در لغت، یعنی پوشاندن حق و کتمان حقیقت. بنابراین کافر کسی است که حق را کتمان می کند و می پوشاند. جریان باطل نیز جریان سردمداران کفر است.

البته می توان کافر را به سه دسته مستضعف و سرباز حکومت و حکمران و طاغوت و حکام تقسیم بندی کنیم. می توانیم کافر سرباز را بگوییم «اتَّبَعُوا الْباطِلَ»[15]، اما کافر مستضعف که جاهل است و به حق آشنا نیست و اسلام را نمی شناسد، نمی توان صدق عنوان تبعیت باطل کرد.

لذا قرآن شریف جریانی برخورد می کند و می فرماید: کفاری که صدّ عن سبیل الله می کنند، پیرو باطل اند و معرکه را معرکه مبارزه حق و باطل می داند. در جایی می فرماید: « وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً»[16] یا می فرماید: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ»[17] نگاه قرآن به حق و باطل، نگاه جریانی است، به ویژه با قید «اتباع».

این احتمال که کفار معمولی و مادرزادی را مشمول آیه پیروان باطل در آیه شریفه ندانیم، در صورتی درست است که آیه «صد عن سبیل الله» را قید نکرده باشد و سیاق آیه، «اضل اعمال» نباشد و ناظر به جریانی که علیه اسلام فعالیت می کند، نباشد.

حال آیا مراد آیات این است که هیچ کافری بر زمین وجود نداشته باشد؟ خیر؛ در فتح مکه، بت پرستانی وجود داشتند که پیامبر فرمود: «مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ أَوْ أَلْقَى سِلَاحَهُ أَوْ دَخَلَ دَارَ أَبِي سُفْيَانَ فَهُوَ آمِنٌ»[18] بعدها دستور آمد جزیره العرب از مشرکین و کفار پاک شود؛ چراکه آنجا باید مرکز اسلام می شود و دولت اسلامی مدینه باید توسعه پیدا می کرد. به همین دلیل حکم شد مشرکین در غیر جزیره العرب زندگی کنند و آنجا مرکز اسلام باشد.

همین که در اسلام دستور عدم قتل شیوخ و رهبان و مبلغان مذهبی، زنان و کودکان می دهد همچنین کسانی که جزیه پرداخت می کنند و یا کسانی که امان می گیرند، معلوم می شود اسلام به دنبال مقابله با اصل کفر محض نیست، بلکه می خواهد جریان اسلام را پیش برد.

در خصوص اجماع مربوط به این بحث، باید گفت: وجه این اجماع، اجماع مستند به نحوه برداشت از آیات و روایات است و ما نسبت به این اجماع مدرکی و محتمل المدرکی، متعبد نیستیم. دوم اینکه بخش زیادی از این اجماعات، اجتهادی است.

 

نکته پایانی

بحث جهاد، به شکل تفصیلی در فضای اهل سنت مطرح شده است. در کتاب «سِیَّرِ» سرخسی و «مبسوطِ» ابوحنیفه و امثال اینان، مطرح شده بود. فقه شیعه حاشیه ای بر این جهاد زد و فقط آن بخشی را اصلاح کرد که جهاد زیر پرچم طاغوت و حاکم جائز و غیر مشروع را جایز ندانست.

تقریبا بقیه احکام جهاد را دستکاری نکرد و مرود بحث قرار نگرفت. علت هم این بود که می گفتند موکول بر امام(ع) است و همانچه در کتاب جهاد است، بحث کرده اند. ما به حجم عظیم آیات و روایات نگاه می کنیم و می بینیم که حقیقت جهاد ابتدایی و حکم آن قابل بحث است. حکمش را گفتیم که در عصر غیبت به نظر ما جایز است.

اما جهاد ابتدایی مقابل چه کسانی؟ کفار و مشرکین مطلقا لکُفرهم و شِرکِهم، یا کفر مقیّد؟ آیاتی که می خوانیم روشن است و نمی توانیم از آن دست برداریم و به اجماع استناد کنیم. حتی اگر احادیثی هم باشد که بر خلاف صریح آیات باشد، به آن احادیث نیز عمل نمی کنیم.

البته اگر احادیثی باشد که آیات را قید بزند، درست است. اما احادیثی که در تعارض آیات است، قطعا حجت نیست. لذا ما اجماعات در این مباحث که اجتهادی است برای ما حجیت ندارد.

 

دلیل پنجم

برخی آیات دیگر که در این بحث مورد استناد است، ذکر می کنیم. از جمله آیه شریفه: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمينَ»[19] و نیز آیه دیگر که می فرماید: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ بَصيرٌ»[20] می گویند این آیه صریح است که جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم.  

مراد از فتنه نیز در بسیاری از روایات به شرک ترجمه شده است.  و بنابر آیه، دین فقط برای خدا باشد و هیچ مشرکی وجود نداشته باشد و حاکمیت فقط از آنِ خدا باشد.

کتاب «مسائل من فقه الجهاد» پس از ذکر دو آیه از تفسیر طبری نقل می کند: «عن ابن زید: " وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ"، قال: حتی لا یکون کفر، "وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ": لایکون مع دینکم کفر.»[21] و در ادامه از ابن عربی آورده است: «ان سبب القتل هو الکفر بهذه الایه لانه تعالی قال: "حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ"؛ فجعل الغایه عدم الکفر نصا و ابان فیها ان سبب القتل المبیح للقتال: الکفر"»[22].

قرطبی در تفسیر خودش نیز آورده است: «" وَ قاتِلُوهُمْ" امر بالقتال لکل مشرک فی کل موضع علی من رآها ناسخه. و من رآها غیر ناسخه قال: المعنی: قاتلوا هولاء الذین قال الله فیهم: "فَان قَاتِلُوکُم"، و الاول: اظهر و هو امر بقتال مطلق لا بشرط ان یبدا الکفار، دلیل ذلک قوله تعالی: "وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ"....فدلت الایه و الحدیث علی ان سبب القتال هو الکفر لانه قال:" حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ"، ای: کفر فجعل الغایه: عدم الکفر و هذا ظاهر. قال ابن عباس و قتاده و الربیع و السدی و غیرهم: الفتنه هنا الشرک و ما تابعه من اذی المومنین».[23]

بنابراین تمام بحث این است که «فتنه» در آیه شریفه یا به معنی کفر است که می شود «قاتلوهم حتی لا یکون کافر علی الارض مطلقا» و یا به معنی شرک است که می شود: قاتلوهم حتی لا یکون مشرک». مشرکینی که باعث تضعیف عقاید مسلمانان و موجب افتنان می شوند. یعنی انسان های ضعیف نتوانند مسلمان شوند.

از سیاق آیات به نظر می رسد، معنای دوم مراد باشد. از واژه فتنه در قرآن به دست می آید که افتنان نباشد. یعنی اینطور نباشد که اگر کسی خواست مسلمان شود، از کفار و مشرکین بترسد و به دلیل ترس کافر بماند. هر کس بخواهد مسلمان شود، باید راحت بتواند. چون در آن زمان شکنجه و آزار می دادند و « وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ» یعنی حاکمیت از آن خدا باشد نه اینکه هیچ کافری وجود نداشته باشد./910/241/ح

 

مقرر: هادی قطبی

 

 

 

منابع:

[1] . محمد/ 4.

[2] . بقره/ 251.

[3] . محمد/ 5.

[4] . عنکبوت/ 69.

[5] . محمد/ 6.

[6] . محمد/ 4.

[7] . محمد/ 1.

[8] . محمد/4.

[9] . محمد/ 2.

[10] . محمد/ 3.

[11] . محمد/ 4.

[12] . محمد/4.

[13] . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَرَادَ أَنْ يَبْعَثَ سَرِيَّةً دَعَاهُمْ فَأَجْلَسَهُمْ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ يَقُولُ سِيرُوا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ لَا تَغُلُّوا وَ لَا تُمَثِّلُوا وَ لَا تَغْدِرُوا وَ لَا تَقْتُلُوا شَيْخاً فَانِياً وَ لَا صَبِيّاً وَ لَا امْرَأَةً وَ لَا تَقْطَعُوا شَجَراً إِلَّا أَنْ تُضْطَرُّوا إِلَيْهَا وَ أَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ أَدْنَى الْمُسْلِمِينَ‏ أَوْ أَفْضَلِهِمْ نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَهُوَ جَارٌ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ فَإِنْ تَبِعَكُمْ فَأَخُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ إِنْ أَبَى فَأَبْلِغُوهُ مَأْمَنَهُ وَ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ عَلَيْهِ» الكافي، ج 5، ص 28.

[14] . زخرف/23.

[15] . محمد/3.

[16] . اسراء/ 81.

[17] . انبیاء/ 18.

[18] . تهذيب‏الأحكام، ج4 ، ص114.

[19] . بقره/ 193.

[20] . انفال/ 39.

[21] . مسائل من فقه الجهاد، ص32.

[22] . همان، به نقل از: احکام القرآن، ج1، ص155.

[23] . همان ص33، به نقل از تفسیر قرطبی، ج2، ص353و354.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۷:۱۱
طلوع افتاب
۰۶:۰۴:۴۳
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۱:۱۶
اذان مغرب
۲۰:۱۹:۵۲